سير تكامل انديشه مديريت
مقدمه:
زماني که بشر به زندگي اجتماعي روي آورد، انديشه مديريت را نيز در زندگي خود وارد کرد؛ در حقيقت، پيدا شدن انديشه مديريت به روزگاري باز ميگردد كه مردمي كه گروهي كار ميكردند نخستين بار كوشيدند تا به هدفهاي گروهي دست يابند. بنابراين به جرات مي توان گفت که انديشه مديريت از بدو زندگي اجتماعي انسانها وجود داشته است؛ مثلا سومريها موجوديهاي انبارهاي خود را بر روي لوحهاي گلي يادداشت كرده و آنها را در معابدي نگاهداري ميكردند و شايد بتوان گفت كه اين لوحها از اولين آثار مدون عمل مديريت در تاريخ ميباشند.
تعريف مديريت
عدهاي مديريت را به عنوان «هنر انجام دادن كارها به وسيله ديگران» تعريف كردهاند، عدهاي ديگر مديريت را فرآيند برنامهريزي، سازماندهي، هدايت و نظارت تعريف كردهاند. و در اين ميان تعاريف ديگري نيز از مديريت ارائه شده است كه ما همين دو تعريف بسنده ميكنيم.
نظريه هاي سنتي (کلاسيک ) مديريت
1) نظريه مديريت علمي:
«فردريك تيلور» كه با نام «پدر مديريت علمي» شناخته شده است، و شايد به جرات مي توان گفت كه هيچ كس ديگري به اندازه او اثر بزرگي بر پيدايي مديريت نداشته است، اعتقاد داشت که براي اجراي هر کار «يک بهترين روش» وجود دارد، توجه نخستين تيلور به افزايش بهرهوري از راه كارآيي بيشتر در توليد و پرداخت بالاتر به كارگران از راه به كارگيري روش علمي بود. بنابراين توجه اصلي خود را در سراسر سالهاي زندگي خود، بر آن قرار داده بود كه كارآيي در توليد را افزايش دهد. در كنار آن هزينهها را كاهش و بهرهها را افزايش دهد، كه امكان بالا بردن دستمزد كارگران را نيز از راه بهرهوري بيشتر آنان فراهم آورد.
2) نظريه مديريت اداري:
يك صنعتكار فرانسوي با نام «هانري فايول» كه او را «پدر مديريت نو» ميخوانند، بر خلاف اين عقيده که «مديران مادرزاد مدير هستند»، نياز به آموزش مديريت را بازشناخت. وي با نظريه مديريت اداري خود تاکيد داشت که مديريت نيز مهارتي مانند همه مهارتهاست و مي توان با توجه به اصول مديريت آن را به ديگران آموزش داد. فايول عنصرهاي مديريت را وظيفههايي چون برنامه ريزي، سازماندهي، فرماندهي، هماهنگي و نظارت ميدانست.
3- نظريه مديريت بوروکراسي:
وقتي از اصطلاح بوروكراسي سخن مي گوييم، درك نادرستي از آن در ذهن تداعي ميشود؛ بيشتر ما بوروكراسي را «تشريفات زايد» از قبيل افراط در نامه نگاري و اجراي مقررات ميدانيم كه موجب عدم كارآيي مي شود و زود جمله «برو، فردا بيا» را به خاطر مي آوريم. اما نظريه پرداز اين نظريه؛ ماكس وبر مديريت بوروكراتيك را به گونهاي ديگر تعريف ميكند؛ به اعتقاد وبر، بوروكراسي نمايانگر «خردگرايي فعاليتهاي جمعي است كه ميتواند به بالاترين درجه كارآيي دست يابد.» بنابراين وي عقيده داشت كه بوروكراسي شكل ايدهآلي براي سازماندهي است كه فعاليتهاي سازمانهاي بزرگ را به گونه اي هدايت مي كند كه بيشترين توليد يا خدمت موثر حاصل شو د.
نظريه هاي نئوكلاسيك
ادامه مسير مديريت بر اساس نظريههاي كلاسيك عدم تحقق اهداف سازمان و پايين بودن كارآيي را به دنبال داشت به همين جهت مديران در پي چاره برآمدند و طي تحقيقات و مطالعات خود به نقش عامل انساني و سازمان پي برد.
نگرش رفتاري مديريت
در نگرش رفتاري مديريت ( دهه1930) عقيده بر اين بود كه چون مدير بايد «كار را به وسيله افراد ديگر انجام دهد» بنابراين مديريت، به واقع، كاربرد علم رفتار است و مدير بايد بداند كه چگونه افراد را به كار برانگيزد، آنان را رهبري كند و روابط متقابل افراد و رفتار گروهي را كاملاَ درك كند. پس مديران بايد به دانش و مهارتهاي رفتار مجهز شوند.
نگرش هاي جديد مديريت
1) نگرش كمي مديريت
2) نگرش سيستمي مديريت
3) نگرش اقتضايي مدير
نظريه مديريتي J (مديريت ژاپني)
نظريه مديريتي J حاكي از نگرش مديريتي ژاپني است.
در مديريت ژاپني:
در برنامهريزي سوگيري بلندمدت داشتند و تصميم گيريهاي گروهي (رينگي) از راه همرايي صورت ميگرفت و با اينكه روند تصميمگيري كند بود اما در به كار بستن تند بود. رهبري در اين مديريت سبك پدرانه داشت و ارتباط از پايين به بالا بود. در نظارت همتايان اين عمل را انجام ميدادند و نظارت بر كاركرد گروهي تمركز داشت، آبرو به هنگام لغزش كارمندان حفظ ميشد و….. در واقع در مديريت ژاپني با «استخدام براي همه عمر خدمت»، به تك تك كارمندان و بر ارشد بودن در خدمت پافشاري و تاكيد ميشد، به گونهاي كه كارمندان همه زندگي خدمتي خود را در يك شركت ميگذارنند خصوصيت مهم ديگر مديريت ژاپني «تصميم گيري مشاركتي» است. مديريت ژاپني از راه همرايي به تصميمگيري ميپردازد.
نظريه مديريتي A (مديريت آمريكايي)
نگرش مديريتي A حاكي از نگرش مديريتي آمريكايي است.
در مديريت آمريكايي:
در برنامهريزي سوگيري كوتاه مدت داشتند، تصميمگيري ها فردي و روند تصميم گيري تند و به كار بستن آن كند بود. در سازماندهي مسئوليت و پاسخگويي فردي بود، ساخت سازمان رسمي و ديوانسالاري بود، فرهنگ سازماني همگاني نداشتند، در به كارگماري نيروي انساني افرادي را كه آموزشگاه را پايان داده بودند و يا از ديگر شركتها ميآمدند به خدمت ميگرفتند. با اين حال اين نگرش مديريتي در آمريكا جوابگو نبود چرا كه ميزان بهره وري در سازمانها را كاهش ميداد. بنابراين آمريكاييها براي يافتن راهحلي براي حل بحران بهرهوري، به مديريت ژاپني چشم دوخته و نظريه مديريتي Z را ارائه دادند.
نظريه مديريتي Z (تلفيقي از مديريت ژاپني و آمريكايي)
اين نگرش مديريتي كه در طول بيست سال گذشته پديد آمده است و تركيبي از نظريه هاي مديريتي J (ژاپني) و Z (آمريكايي) است كه از جمله خصوصيات آن ميتوان به استخدام براي همه عمر خدمتي، تصميم گيري مشاركتي، مسئوليت فردي، ارزشيابي و ترفيع كند، كنترل تلويحي غيررسمي با تدابير رسمي صريح، روند شغلي تقريباَ تخصصي شده، توجه همه جانبه به كاركنان اشاره كرد.