مديريت محتوا لازمه اقتدار فرهنگي

بی تردید یکی از کلیدی ترین مفاهیمی که هر نظام سیاسی موظف به پاسداشت و تقويت آن می باشد، مقوله ی فرهنگ است؛ بقا و فنای جوامع مختلف بشری گرچه به قدرت اقتصادي و توان دفاعی آنها وابسته است، اما در اصل مديريت هوشمندانه محتوا براي تسهيل دستيابي به غنا و اقتدار فرهنگي است که تداوم یک تمدن را در طول زمان تضمین می کند و زمينه اقتدار و اعتبار آن را فراهم مي آورد.

فضای کنونی کشور، مواجهه با انواع فرصت ها و تهدیدهاي پس از برجام، و فضا سازي هاي مسموم مسبوق به سابقه دشمنان انسجام ملي ایجاب می کند، کمی با تاكيد و تامل بيشتري به عوامل قدرت ملي بنگريم. ما درصلح، تعامل و هر چالشي نیازمند قدرتی هستیم که در سايه آن بتوان از حقوق، منافع ملی و پرستیژ بین‌المللی خویش دفاع كنيم. این همان چیزی است که از آن به قدرت ملی تعبیر می شود و دارای مولفه هایی است که در برخورد با سطوح مختلفی از مشکلات، سطح خاصی از توانمندی ملی به مقابله فراخوانده می شود. مفهوم “قدرت ملی” به زباني ساده به؛ بكار گرفتن مجموعه اي از توانايي‌هاي مادي، معنوي و ظرفيت‌های يك كشور در مسير دستيابي به آرمانها اطلاق می‌شود که دارای ابعاد علمی، سیاسی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و اجتماعی است.

شايد در بين مولفه هاي قدرت ملي، مولفه اقتدار فرهنگي به علت ايجاد زیرساخت‌های فکری، نظری و اعتقادی بنیادی ترین شاخصه ایجاد قدرت باشد كه در پرتو آن دستیابی به توسعه تسهیل شده و درصورت تعامل موثر با دیگر مولفه های تشکیل دهنده قدرت ملی و هدایت صحیح آن، بزرگترین منفذ قدرت نرم دشمن مسدود می‌گردد. ضمن اينكه،  به عنوان زيرساخت هويت ساز و جهت دهنده ساير مولفه‌ها باعث توفیق در ايجاد هم آوايي و همبستگي ملي و بهره گيري حداكثري از شاخص هاي نامرئي قدرت ملي است و به همان ميزان، ناتوانی در ایجاد انسجام در دیگر مولفه ها با مقوله فرهنگ منجر به ایجاد نفوذگاه قدرت دشمن می‌گردد.

جمهوری اسلامی ایران بر مبنای آموزه های اسلام و تأکید بر مؤلفه های فرهنگی و ارزش های سیاسی از ديگر نظام ها متمايز است و اين امر به دليل تفاوت در نوع نگاه به قدرت و ارزشهاي اسلامي و انساني است. موفقيت ديپلماسي فرهنگي جمهوري اسلامي ايران از آنجا حائز اهميت فراوان است كه زير بناي فرهنگي موفق يك كشور در عرصه سياست خارجي نيز  پتانسيل عظيمي براي تامين اهداف و خواسته هاي سياسي، اقتصادي و نظامي آن در عرصه های منطقه ای و فرامنطقه ای كشور فراهم مي سازد.

از طرفي ديگر، بدليل شناخت اهميت و نقش مضاعف فرهنگ است كه استعمارگران چه در گذشته كه فرآيند استعمار به صورت لشگركشي و چه امروز كه به صورت استعمار نرم موضوعيت پيدا كرده است به دنبال انحطاط، استحاله فرهنگي و تحميل فرهنگ و ارزشهاي خود برسرزمين هاي تسخير شده بوده و هستند. بویژه آنکه هم اکنون استعمار نرم به واسطه تنوع رسانه هاي مدرن دامنه گسترده تری پیدا نموده و به لحاظ صرفه جویی در زمان و هزینه ها و بازدهی بیشتر جایگزین استعمار کلاسیک شده است. ضمن اينكه، باتوجه به سابقه ديرينه استعمارگران در استفاده از استراتژي تفرقه انگيزي، توانایی موج‌آفرینی، فضاسازی مسموم، و به كارگیری ماهرانة نمادها و ارزش‌ها توسط رسانه هاي تحت سلطه شان بر عليه وحدت ملي كشور، كنترل و مديريت محتوا جهت قدرتمند ساختن زمينه هاي انسجام ملي بيش از پيش ضروري است.

از اين رو، دردنیای پیچیده و پرتوطئه کنونی منبعث از اهداف، سياست ها و ابزارهاي رقيب، حیات سياسي مستقل و تاثيرگذاردرابعاد ملي و بين المللي، مستلزم داشتن بنيادي ترين مولفه‌ قدرت، توانمند ساختن پيش زمينه هاي آن و بينش عميق استراتژیک به عنوان اصلی ترین سرمایه‌ بازدارنده است كه می‌تواند ملت و كشور را در برابر هجمه هاي درونی و بیرونی محفوظ نگه داشته و منافع و مصالح ملی را تحقق بخشد.

ابراهیم منصوری